Skip to main content

Posts

Showing posts from April, 2010

دا

با نزدیک شدن به زمان پایانی کار و به منظور گفتگو با یکی از همکاران به اتاقش رفتم. در گوشه ای از اتاق کارش بقایایی از کتابهای کتابخانه سابق دیده می شد چند ردیف محقر که   با زور تعدادی کتاب را در آن جا داده بودند تنها نگاهی به ردیفهای نازک چوبی قفسه کتابها مشخص می کرد که تلاش شده تا آنجا که می   شود چند جلد بیشتر از کتابها حفظ شود. در حالی که نام کتابها را از نظر می گذراندم نگاهم بر روی یک کتاب که جلد آن با روزنامه پیچیده شده بود ثابت ماند. بی اختیار آن را برداشتم، برایم به یکباره به معما تبدیل شده بود که محتوای این کتاب قطور که جلد و عنوان آن اینگونه از نظرها پنهان شده چه می تواند باشد همکارم در توضیح گفت: روایت یک زن از جنگ است همین توضیح کافی بود پس از بازگشت به منزل، در گوشه ای جاخوش کردم و به قصد آغاز مطالعه کتاب را گشودم. در فهرست چیزی مشخص نبود. فقط فصل ها به صورت کلی فصل اول، فصل دوم و مانند آن تا فصل چهلم نام برده شده بود بدون هیچ معرفی یا ایده ای که نشان بدهد در این فصل قرار است درباره چه چیزی بخوانی و بدانی جلوتر رفتم و در انتها فصلی را با عنوان عکسها یافتم. چه ی